در ایران، بیش از جامعه غربی به مصرف، زندگی لوکس با مصادیقی مانند خودروها و گوشیهای گرانقیمت و... وجود دراد و میرود تا به ارزشی ذهنی و عینی برای مردم تبدیل شود.
سرویس فرهنگی جهان نیوز-محسن سلگی: مسؤولین به عنوان کسانی که مردم بدانها می نگرند که چگونه زندگی می کنند، علیالاغلب اگر درگیر اشرافیگری نباشند، با وجود این، با سادهزیستی وداع گفتهاند و شنیدن خبر ثروت برخی از آنان برای مردم یک امر عادی است و گویی غیر از این باشد برای آنان بیشتر جلب توجه خواهد کرد.
رهبر انقلاب پیش از نامگذاری سالی بهعنوان تولید ملی، سالی را به نام اصلاح الگوی مصرف نام نهادند که حاکی از تقدم اصلاح مصرف بر تولیدگرایی است. افزون بر این، سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی در حالی توسط رهبر معظم انقلاب ابلاغ شد که زندگی اشرافی در میان برخی از مسؤولان به عنوان یک امر عادی قابل مشاهده است. از آن سو مردم نیز بیش از هر زمانی اگرنه به زندگی اشرافی، بلکه به «سایه» آن که همانا زندگی مصرفی باشد روی آوردهاند. جامعه مصرفی در غرب به عنوان ویژگی جامعه پساصنعتی شناخته شده است و در همین بستر کسی چون دانیل بل نظریه پایان ایدئولوژیها را مطرح میکند. این در حالی است که در ایران با وجودپیشاصنعتیبودن یا در حال صنعتیشدن، حتی بیش از جامعه غربی به مصرف، زندگی لوکس با مصادیقی مانند خودروهای گرانقیمت (توجه به این نکته ضروریست که قیمت خودروهای لوکس در ایران به مراتب گرانتر از مشابه در خارج تمام میشود) گوشیهای گرانقیمت- که در ایران چندین برابر جوامع غربی استفاده از این گوشیها باب شده است- و... وجود دارد و میرود تا به ارزشی ذهنی و عینی برای مردم تبدیل شود. اگر هنجارهایی مانند عدالت و آزادی، ذهنی هستند و جنبه عینی آنها را نمیتوان نشان داد، اما هنجاری مانند مصرفگرایی و مدپرستی به راحتی قابل نشاندادن و انگشت اشارهرفتن هستند.
در واقع مادهگرایی دیگر یک هنجار فلسفی صرف نیست، بلکه همزمان تبدیل به یک هنجار جامعهشناختی شده است. این هنجار بهگونهای مرموز هنجارهای فلسفی سنتی و دینی را نشانه رفته و مشغول لانهگزینی در پیکر ارزشهای قدسی و سنتی است، به گونهای که آثار مادهگرایی حتی در برخی مومنین نیز محرز است. برای نمونه این مادهگرایی بدینمعناست که فردی به ظاهر مومن، پول را نه وسیله، که هدف بداند. از آن سو ممکن است فردی دیگر که به هیچ عنوان اعتقادات معنوی ندارد، پول را وسیله بداند، اما نه برای هدفی والا بلکه وسیلهای برای خوشگذرانی و لذتطلبی.
آنچه در اندیشه دینی ما وجود دارد و در سیره عملی بزرگان دین چون پیامبر اعظم(ص)، حضرت امیر(ع)، سایر امامان معصوم(ع) مشاهده میشود، نه ترک دنیا و بیتوجهی به معیشت، بلکه وسیلهدانستن آن برای آخرت است. دنیا به تعبیر حضرت امیر(ع) مسجد است؛ یعنی محل عروج یا همان مزرعه آخرت است. روی این ملحوظات، اسلام، منکر موفقیت و کامروایی نیست، اما همزمان با مصرفگرایی و تبذیر به شدت مخالف است. ازینرو آنان که مشغول و دلمشغول زندگی مصرفی گشتهاند، به غایت دورند از شیوه مومنانه و مسلمانانهزیستن.
با این مقدمه نسبتا طولانی حال وارد مصادیق عینی زندگی مصرفی و تغییر روش زیست جمعی و فردی ایرانیان میشویم. خواننده این سطور اگر امروز در خیابانها قدم زده باشد، تقسیمبندی این کوتاه و مصادیق این تقسیمبندی را به خوبی تصدیق میکند. تقسیمبندی این گونه است که مظاهر مصرف را به آنچه که مردم میپوشند، آنچه میخورند، آنچه سوار میشوند، آن جایی که در آن زندگی میکنند و آن چه تفریح مینامند، تفکیک کردهایم. البته بیتردید این تقسیمبندی کامل نیست و صرفا سادهسازی شده مظاهر مصرف است. مصرف در این تقسیمبندی تنها به ابعاد عینی بسنده نموده است، در حالیکه میدانیم مصرف، انواع ذهنی هم دارد. رسانهها خود بارزترین مصداق این نوع مصرف هستند.
فراگرد مکدونالدیزهشدن و رایجشدن مصرف فستفود که از نظر پزشکی جز زیانهای بدنی و روانی چیزی در پی ندارد، پدیدهایست که در دهه هفتاد شروع به نضجگیری کرده و هماینک بدل به یکی از ارکان سبک زندگی ایرانیان گشته است.
جهانیشدن متضمن سه فرایند فرعی است: سرمایهداری، مکدونالدیسم، و امریکاییشدن. سرمایهداری، فرایندی محوری در رشد بازاریشدن و اضمحلال پیوندهای اجتماعی و معاشرتی است. مکدونالدیسم مفهومی است که به گسترش عقلانیت صوری و طرد ارزشهای معنوی و دینی یا ذاتی در قلمروهای زندگی اشاره میکند. آمریکاییشدن نیز بدین معناست که امریکا به فرهنگ دوم هر فردی تبدیل می شود. همه این موارد در هر کجا و ایران، سبب اضمحلال خانواده، تفرد و تنهایی افراد، رواج پوچی و یأس و ظاهرگرایی خواهد شد.
«چین نیز بعد از یکی دو دهه حضور «فستفود مکدونالدی» را ارزیابی کرد و رشد بیرویه این محصول غذایی – فرهنگی را در کشور خود محدود کرد. گذشته از آن، با اتخاذ سیاستهای مناسب در حال حاضر توانستهاند رستورانهای چینی و غذای چینی را حتی در آمریکا و اروپا معرفی کنند. حال باید دید که آشفته بازار ایران چه چارهای برای حضور بیقاعده و قانون «فستفود» اندیشیده است؟ پدیدهای که در بسیاری از کشورهای جهان به عنوان «زنگ خطر» و آژیر خطر عمل میکند. شاید باز هم با سادهاندیشی فقط در غیاب نام مکدونالد گمان میکنیم که فستفودهای ایران عاری از خطرات فستفودهای مکدونالد است. همهگیری «فستفود» با روحیه ایرانی ما در تهیه غذا چه کرده است؟ آیا درباره تاثیر فرهنگ خود در این پدیده اجتماعیفکری اندیشیدهایم؟ آیا میدانیم که «فستفود» چه بر سر روابط خانوادگی و بین فردی و رفتارهای شهروندی ما آورده است؟ ما هماکنون، نیازمند بازآفرینی غذا و رستوران ایرانی در جامعه هستیم. چه کسی پاسخگو است؟»
درباره نوع خودروهایی که مردم سوار میشوند، نگاه کوتاه به خیابانها و نسبت تعداد ماشینهای بالای ۵۰ میلیون و زیر این قیمت، نشان میدهد که مصرف خودروهای لوکس نسبت به سالهای قبل به شدت در حال افزایش و سبقتگرفتن بر مصرف خودروهای ارزانقیمت است. امسال با وجود مسائل تحریم، به قول جانشین پلیس راهور ناجا، شمارهگذاری خودروهای خارجی ۳۸درصد افزایش داشته است. به این نکته هم باید توجه داشت که با یک خودروی لوکس به راحتی میتوان دو یا چند خودروی ساده خریداری نمود.
درباره محل زندگی، همه به یاد دارند تا همین چندسال پیش زندگی اندرونی مردم چگونه بود. نه از تلویزیونهای لوکس خبری بود نه از مبلمان آنچنانی و نه یخچالهای دوقلو و سه قلو و کولر گازی، نه درب پارکینگ ریموت، نه جکوزی و نه ...
از تبلیغات پیامکی که وعده مالکیت ویلا در شمال کشور را تنها با پرداخت پیشپرداخت پنج میلیون تومانی میدهند تا فیلمهای سینمای بیمحتوایی که برای جذابکردن خود به لوکیشنهای لاکشری یا لوکس متوسل میشوند، همه و همه اندرونی مردم را به سمت یک تشابه مصرفی و رقابتی برده است.
در مقایسه با اندرونی منازل در غرب، دستکم با مقایسه آپارتمانهای کوچک در ایران و غرب به خوبی متوجه میشویم که در ایران بسی بیش از مصادیق غربی، منازل پر از وسایل است. اساساً آپارتمانهای غربی با خلوتبودن و سادگی اشتهار دارند، نه خبری از تابلوفرشهای گرانقیمت هست نه السیدیهای حجیم و نه یخچالهای سه قلو. به وضوح در فیلمهای غربی جدید میبینیم که گوشیهای تاشوی سامسونگ که در ایران سالهاست به زبالهدانی سپرده شدهاند، در آنجا هنوز توسط حتی سرمایهداران استفاده میشود. در واقع غربیها به مراتب بیش از ایرانیان در این مورد خاص از مصرفگرایی به دور هستند. اساماسبازی بهعنوان عبارت مصطلح و شیوه مسلط در روزمره ایرانی، هیچ جایگاهی در زندگی غربی ندارد و آنجا تنها برای ضرورت از این وسیله استفاده میشود.
جراحی زیبایی و مصرف مواد آرایشی نیز دو پدیدهای هستند که محصول غرب برای جهان سومیهاست. در خود آنجا نه از جراحیهای پلاستیک، لیفتینگ، لاغری موضعی، لیپولیز، بوتاکس و ... چندان خبری هست نه از مصرف آرایشی خصوصا در سن جوانی.
در بعد نوع پوشش تا همین چند سال پیش همگان به یاد داریم که هیچ خبری از مارکها و برندسالاری نبود، اما اکنون بنتون، کلارک، پیرکاردین، ایکات، گراد، دبنهاوس و... اسمهایی آشنا گشتهاند. دیدن تبلیغاتی مانند تبلیغات همهروزه ساعت در اتوبانها و درج تبلیغات با این عنوان که «ساعت شما نشانه شخصیت شماست»، امری روزمره وشایع شده است.
در نوع تفریحات نیز نگاهی به اطراف و تبلیغات تورها نشان میدهد که تغییر بنیادین در نوع تفریحات مردم وقوع یافته است. تا همین چندسال پیش در میان اطرافیان به ندرت کسانی یافت میشدند که به سفر خارجی بروند، اما هماکنون این داستان بهگونهای دیگر است. «توقعات فزاینده»-که نخستینبار جیمز دیویس آن را طرح کرد- به سرزمین سفرهای رویایی پاتایا، آنتلالیا و ...هم رسیده است.
در شیوع تمامی معضلات مزبور، جهانیشدن، انقلاب الکترونیک، عصر اطلاعات و همهگیری رسانهها خصوصا ماهوارههای خانگی، سیاستهای غلط خصوصا آنچه در دوره سازندگی کلید خورد، دورشدن از تعالیم امام و رهبری، ترویج اندیشههای لیبرال که لذتگرایی و اصالت سود (اصل یوتیلیتار) از ارکان آن است، را میتوان به عنوان برخی عوامل یاد کرد. این مصرفگرایی عامل اصلی عقبماندگی ایران است. مقایسهای با ژاپن کافیست تا متوجه شویم که ژاپنیها در سادهزیستی و سختکوشی در بسیاری موارد، به مراتب بیش از ما ناخودآگاه به اسلام عمل میکنند. اما سوال بنیادی این است: چرا در غرب که سرچشمه اصلی اندیشههای لیبرال و انقلاب الکترونیک است، مصرفگرایی به پای ایران نمیرسد؟
جامعه امروز نیازمند بازگشتی عالمانه به اصالت های ذاتی خویش است که ریشه در دین اسلام و فرهنگ غنی ایرانی دارد.
کد مطلب: 346320
آدرس مطلب: http://jahannews.com/vdcf0vdmxw6djma.igiw.html
چهارشنبه، 25شهریور، انجمن علوم سیاسی ایران در ادامه سلسله جلسات نقد و بررسی کتاب خود؛ این بار با همکاری مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در نشستی کتاب مناطق حیاتی خاورمیانه را با برگزار کرد.
در این نشست که با حضور دکتر حمید احمدی عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران؛ دکتر کیهان برزگر مدیر پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه و مدیر گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل واحد علوم و تحقیقات، دکتر حسین ربیعی عضو هیئت علمی گروه جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی ، دکتر شهروز شریعتی دبیر کمیته سیاست خارجی انجمن علوم سیاسی ایران وعضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و دکتر قدیر نصری نویسنده کتاب و دبیر کمیته دانشجویی انجمن علوم سیاسی ایران وعضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی برگزار شد، پژوهشگران و اساتید از دانشگاه های مختلف حضور داشتند.
دکتر کیهان برزگر: کتاب ترکیبى از تمرکز بر ثقل جغرافیایی و انگاره هاى ارزشى است
پس از مقدمه کوتاه مدیر نشست، دکتر کیهان برزگر، رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، این چنین آغاز کرد که چند نکته درباب ویژگى کتاب و چند نکته به عنوان نقد آن دارد. وی با گفتن این نکته که در نقد لازم نیست تا نگاهمان مبتنى بر کشف همه جزئیات باشد، تأکید کرد بایستی یک نگاه کل گرایانه به هر اثر داشت، چون هر کار پژوهشى جدى حاصل زحمات نویسنده است و بطور وجودى ارزشمند است. در ادامه وی از جمله مزایای کتاب را ترکیبى از تمرکز بر اهمیت «ثقل جغرافیایی» و "انگاره هاى ارزشى- هویتى" در شناسایى مناطق حیاتى خاورمیانه عنوان کرد که بر جذابیت بحث نویسنده در طول کتاب افزوده است.
دکتر بزرگر، بیان داشت کتاب دکتر نصری، مأخوذ به نگاه ترکیبی واقع گرایانه-سازه انگارانه بوده است. توضیح آن که دکتر برزگر این سخن را در تکمیل تمجید از ترکیب بعد جغرافیایی به عنوان مؤلفه واقع گرایانه و بعد ارزشی به منزله مؤلفه سازه انگارانه بیان کرد.
در ادامه، دکتر برزگر، مدیر گروه علوم سیاسى و روابط بین الملل واحد علوم و تحقیقات خاطرنشان ساخت کتاب مذکور مشحون از تیترهای جذاب و گویا است؛ تیترهایی مانند «تنگه هرمز؛ گرانیگاه انرژیک و استراتژیک» را مثالی برای این منظور دانست. وی این نحو از برگزیدن تیتر را مؤیدی دیگر برنگاه ترکیبی کتاب، یعنی درهمآمیزی ثقل جغرافیایی و ارزشها یا مؤلفه های هویتی دانست.
در ادامه، این استاد روابط بین الملل به مباحث روشی کتاب پرداخت و بر این خصیصه «طبقه بندی درست» در کتاب انگشت تأکید نهاد. وی، نمونه بارز این طبقه بندی را اصول هشت گانه مطروحه در کتاب به عنوان سنگ محک حیاتی بودن یک منطقه ذکر و این اصول ثابت را به عنوان یک «نقشه راه» تعبیر کرد.
مقوله دیگری که این استاد دانشگاه در مقام ویژگى دیگر کتاب بدان پرداخت، مقوله زیبایی شناختى بود. نکته بندی و چابک بودن یا به تعبیر اخری، پرهیز از پرگویی را از ویژگی های کتاب برشمرد که در کنار طبقه بندی ها و پردازش داده ها، توانسته جذابیت ظاهری را در کنار جذابیت های محتوایی پیشگفته فراهم و فرارو آورد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه دانشگاه در ادامه نقد خویش، از این حیث که کتاب نتوانسته منابع انگلیسی موجود را ببیند تا نقاط قوت و ضعف ادبیات موجود را شناسایى و بر اهمیت نوآورى این اثر تاکید کند، نصری را مورد نقد قرار داد و مسأله مزبور را به عنوان خلأیی جدی در کتاب تعبیر کرد؛ خلأیی که در صورت نبود آن، ممکن بود کتاب ارزشی بین المللی بیابد.
وی در کنار این نقد، نسبت به یکدست انگاری مناطق در این کتاب، زبان به انتقاد گشود و گفت کتاب منطقى مانند تنگه هرمز، دوبى و استانبول را که در ماهیت موضوعى و تاریخى با مناطقى مثل کرکوک، جولان یا بیت المقدس همانند دیده است، در حالی که از حیث تاریخ، مسائل منازعه و سایر عوامل اینها متفاوت هستند. وی افزود: البته خود نویسنده به این تفاوت اذعان دارد، اما نتوانسته این تفاوت ها را در آن اصول هشت گانه فصل اول دسته بندى و تعریف کند.
دکتر برزگر در ادامه خاطر نشان ساخت منطق چینش و ترتیب آوردن مناطق در کتاب برای او و از نگاه ایرانی مبهم است. وی، قرینه این انتقادش را موارد مانند این دانست که نویسنده استانبول را به تنگه هرمز اولویت داده است.
وی در پایان افزود: ضمایم بهتر بود در انتهای کتاب بیاید تا در پایان هر فصل تا ذهن خواننده در پیگیرى موضوع و پیوستگی قطع نشود.
دکتر برزگر در پایان گفت کتاب مناطق حیاتی خاورمیانه یک مشارکت جدى در ادبیات موجود است، به حوزه سیاستگذارى کمک مى کند و بشارت دهنده براى پژوهش هاى آینده است.
دکتر حسن ربیعی: پیوندی دوسویه میان نگرش نخبگان و مناطق حیاتی وجود دارد
در بخش دیگری از جلسه نقد، دکتر حسن ربیعی، عضو هئیت علمی گروه جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی، با تشکر از انجمن علوم سیاسی ایران و دکتر برزگر، گفت: «کتاب رقابتها را در منطقه خوب شرح داده است و بر نکاتی مثبتی که دکتر برزگر فرمودند، من نیز تأکید می کنم». وی پس از این تمجید، به سراغ نقد کتاب رفت. ابتدای امر، ربیعی، اشکال ظاهری کتاب در بعد فنی چاپ را بیان کرد؛ این که جلد کتاب باید منقوش به نقشه ای از خاورمیانه می شد و مناطق حیاتی در آن به چشم می آمد. ربیعی، همچنین این نکته را که کیفیت نقشه های کتاب پایین است، در انتقاد خویش از وجه ظاهری افزود. در ادامه، دکتر ربیعی، نسبت به بودن کلمات ثقیلی مانند «پیشینه مطول» و یا «گرانیگاه انرژیک» انتقاد کرد و وجود موارد مشابه را مانع از فهم روان خواننده ها دانست.
وی پس از این نقد صوری، به سراغ نقد محتوایی اثر رفت و این نکته را در آغاز نقد محتوایی ذکر داشت که بایستی در ابتدای کتاب تعریفی از منطقه می آمد. وی با بیان این که در سطح بین المللی، منطقه به جایی گفته می شود که حداقل شامل دو کشور باشد، بر این موضع خود تأکید نهاد.
وی افزون بر این، به آن شد که برخلاف مدعای نویسنده مبنی بر پیشینه نداشتن مبحث مناطق حیاتی، از مکیندر که اصطلاح «منطقه محوری» را حدود صدسال پیش وضع کرد تا سائول کوهن که «مناطق شکننده» یا «ژئوپلتیک مستقل» را عنوان ساخت، مباحث مناطق حیاتی مطرح و مورد نظر بوده است.
دکتر ربیعی، استاد دانشگاه خوارزمی از پاره ای تناقضات در کتاب سخن گفت. محض نمونه، می توان به مقایسه کرکوک و اربیل توسط وی اشاره داشت. وی از اینکه کرکوک در کتاب نصری، منطقه حیاتی است، اما اربیل به عنوان مرکز اقلیم این گونه وصفی ندارد، اظهار تعجب کرد. علاوه بر این، ربیعی، به صفحه 24 کتاب ارجاع داد که در آن گفته شده است نگرش نخبگان و حکومت را مناطق حیاتی تعیین می کند، حال آن که به نظر ربیعی، پیوندی دوسویه و غیردترمینیستی میان این دومقوله-نگرش نخبگان و مناطق حیاتی- وجود دارد.
در ادامه، ربیعی، به این فقدان در کتاب از نظر خویش اشاره کرد که کتاب می بایست بر اساس اصول هشت گانه بیان شده، نشان می داد چه رقابت هایی میان قدرتها در مناطق حیاتی وجود دارد و این که این رقابتها را به گونه ای دسته بندی شده بیان می داشت. او افزود بر اساس همین اصول هشت گانه کتاب باید نشان می داد که یک منطقه حیاتی برای کدام دولت مهم تر است و برای کدام کم اهمیت تر. وی، پایان انتقاد خود را ذکر این نکته دانست که مؤلف در ذیل «زیرعنوانها» بازهم به مباحث کلی مانند چیستی منطقه حیاتی پرداخته است و این که کتاب با تأکیدی که بر دبی داشته است، شایسته بود نشان می داد جهش دبی برای کدام کشورها فرصت و برای کدام کشورها تهدید است و دست کم جای ایران را در این میان نشان می داد.
دکتر قدیر نصری: منطقه حیاتی منطقه حیاتی است، چه نخبگان بخواهند و چه نخواهند
دکتر قدیر نصری، نویسنده کتاب مناطق حیاتی خاورمیانه و رئیس گروه روندهای فکری مرکز مطالعات خاورمیانه با بیان این که برخی نقدها فقط بزک و تزیین می کند و برخی هم مانند مجله مهرنامه فقط در پی افشاء هستند، نقد علمی را نقدی دانست که واجد گامها یا شرایطی دوگانه باشد؛ گام اول باید سخن مرکزی نویسنده را بگوید و سپس موضع خود نسبت به این سخن را بازگوید. وی در رابطه با این گام گفت: سخن مرکزی کتاب من این است که در 60ساله اخیر غالب جنگ ها در این مناطق حیاتی مورد بحث رخ داده است و دغدغه دیگرم این بوده تا نشان دهم که غالب مناطق حیاتی دنیا در خاورمیانه است.
وی گام یا شرط دوم نقد را آن دانست که نقاد بگوید چه چیزی از کتاب آموخته است و با کدام شق موافق و با کدام شق مخالف است تا نقد به معنای سنجیدن معنادار شود.
در کنار این موارد، وی افزود خود ناقد نیر باید حائز یک ویژگی باشد و آن این که همان ابهامات نویسنده را نداشته باشد و بتواند با رویه ای بدیلانه، آلترناتیو و جایگزین را معرفی کند.
وی در ادامه، با این اینکه درون یک مثلث پژوهشی است، بر وسواس خود برای تحقیق تأکید کرد و بیان داشت تمام سعی و دقتش را به کار گرفته تا کتاب، در کمترین نقص ممکن باشد. نصری، با گفتن این نکته که در کتاب، نظریه و عمل را تلفیق و مدغم کرده است، به سفرهای متعدد خود به مناطق حیاتی خاورمیانه اشاره کرد و اذعان داشت کوشش کرده تا منابع تخصصی و معتبر را تکیه گاه اثرش قرار دهد. این استاد دانشگاه و نویسنده کتاب مناطق حیاتی در خاورمیانه، یکی دیگر از مزایای کتاب خود را رویکرد بینارشته ای آن توصیف کرد؛ این که توانسته از جغرافیا، رمان، جامعه شناسی و دیگر رشته ها بهره بجوید.
وی در ادامه خاطرنشان ساخت که سعی اش آن بوده تا بهترین تیترها را برای بخش های متعدد برگزیند. او شاهد مثال این گفته را، تیترهایی همچنون «منطقه حیاتی جولان؛ نگاه ژئواستراتژیک، هیدورپلیتیک و پرستیژ ملی»، «دبی؛ پیروزی مدرنیت بر سنت» و یا «تجلی شهری در قامت کشور» دانست. به نظر او، این عناوین، به بهترین نحو ممکن، از عهده بازنمایی محتوا برآمده است.
وی، این نوید را در پایان داد که در چاپ های بعدی کتاب، مناطق حیاتی دیگری همچون باب المندب را اضافه خواهد کرد و منطقه و ناحیه را نیز تعریف می کند.
نصری در پاسخ به انتقاد ربیعی، گفت: منطقه حیاتی منطقه حیاتی است، چه نخبگان بخواهند و چه نخواهند. در تکمیل این گزاره افزود که هرگز مدعی تأثیر یک سویه مناطق حیاتی بر نخبگان نبوده است.
دکتر حمید احمدی: بهتر بود کتاب از عنوان کانون حیاتی بهره می برد
دکتر حمید احمدی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، با در نظر گرفتن خلأیی مانند قضیه باب المندب این احتمال که کتاب ممکن است وقایع جدید را مورد برسی قرار نداده باشد، افزود که می توان دجله و فرات را هم اکنون یک منطقه حیاتی به حساب آورد. وی افزود به فرضیه ای دقیق که بر کلیّت کتاب حاکم باشد برنخورده است. این عضو هیئت علمی دانشگاه، در بخشی دیگر از سخنان خود، بیان کرد کتاب بهتر بود به جای بهره بردن از عنوان مناطق حیاتی از «کانون های حیاتی» استفاده میکرد که تمرکز بیشتری را تدارک می دید و گستره کمتری نسبت به منطقه داشت.
جلسه با پرسش و پاسخ از سوی پژوهشگران و اساتید پایان یافت.
گزارشگر: محسن سلگی(دبیر اجرایی کمیته اندیشه سیاسی)
حضور سعید جلیلی در کمیسیون برجام در روزنامه های سه شنبه ۱۶ شهریور، بازتاب های حاشیه آمیز فراوان داشته است. روزنامه جوان ضمن پیگیری خط تأکید بر حق مجلس در بررسی برجام در اخبار و تیترهای اصلی خود در یادداشتی به قلم "مهدی پورصفا" مجلس را از مچ گیری و برخورد سیاسی با برجام برحذر داشته و نوشته است: "شاید خیلی دور از ذهن نباشد که برخی نمایندگان مجلس در گفت وگوهای خود از اصلاح برجام سخن بگویند و به این نکته اشاره کنند که دولت برای اصلاح برجام باید بار دیگر وارد مذاکره شود؛ چنین سخنانی نه می تواند پایه ای درست برای منافع ملی باشد و نه به درد منافع ملی می خورد."
یاداشت نویس روزنامه قانون شماره ۱۶ شهریور، اما با تعریضی تند به حضور سعید جلیلی درکمیسیون برجام، این حضور را به منزله تخریب دستاوردهای مذاکرات و زیر سوال بردن دولت روحانی، ظریف و تیم هسته ای تلقی کرده و نوشته است: " به گفته یک مذاکره کننده ارشد آمریکا، سعید جلیلی به جای حل و فصل بحران هسته ای در آن مذاکرات، از تاریخ اسلام و ایران برای مذاکره بهره می برده است.
روزنامه کیهان این جمله سعید جلیلی را در صفحه نخست نشانده بودکه " در برجام از ۱۰۰ حق مسلم خود محروم شده ایم".
رسالت نیز به نقل از جلیلی در نقطه کانونی صفحه اول خود تیتر زده بود: "حتی از حقوق تصریح شده در ژنو عدول شد."
کیهان همچنین در ستون "اخبار داغ" بر اظهارات عراقچی مبنی بر "الزام آور بودن برجام، تأکید و آن را ناقض استدلال قبلی رئیس جمهور دانسته است که گفته بود برجام تعهد آور نیست، بلکه مکانیزم داوطلبانه اجرای ان پی تی و تصویب آن در مجلس فاقد ضرورت است.
درکنار این موارد، روزنامه وطن امروز در یادداشت صفحه نخست خود، از برخوردهای تند و سنگین دولت با منتقدان هسته ای در دو عرصه برخورد رسمی (تذکر و توقیف رسانه ها) و عرصه برخورد نرم (ترور شخصیت منتقدان) گلایه کرده است.
همچنین، روزنامه جوان ضمن پیگیری خط حقانیت مجلس دربررسی برجام، در یادداشتی به قلم "مهدی پورصفا" مجلس را از مچ گیری سیاسی و برخورد جناحی با برجام برحذر داشته و نوشته است: شاید خیلی دور از ذهن نباشد که برخی نمایندگان مجلس در گفت و گو های خود از اصلاح برجام سخن بگویند و به این نکته اشاره کنند که دولت برای اصلاح برجام باید بار دیگر وارد مذاکره شود؛ چنین سخنانی نه می تواند پایه ای درست برای منافع ملی باشد و نه به درد منافع ملی می خورد".
یادداشت نویس روزنامه قانون (شماره ۱۶ شهریور) اما با تعریضی تند به حضور سعید جلیلی در کمیسیون برجام، این حضور را به منزله تخریب دستاوردهای مذاکرات و زیر سوال بردن دولت روحانی تلقی کرده است و نوشته است: " به گفته یک مذاکره کننده ارشد آمریکا سعید جلیلی به جای حل و فصل بحران هسته ای در آن مذاکرات از تاریخ اسلام و ایران برای مذاکره کنندگان خارجی می گفت".
روزنامه ایران ارگان رسمی دولت نیز در شماره روز سه شنبه ۱۶ شهریور در همین خصوص، صدای مخالفان برجام را نسبت به موافقان – هر اندازه که بلند باشد- در بهترین حالت یک به ۱۰ ارزیابی کرد و تأکید نمود: " اگر باور ندارید این موضوع را در معرض نظرخواهی و تحقیق میدانی قرار دهیم".
همچنین از جمله تندترین واکنش ها به حضور سعید جلیلی در کمیسیون برجام، سرمقاله محمد علی وکیلی مدیر مسئول روزنامه ابتکار بود که تصریح داشت بررسی برجام در مجلس اقدامی مرد سالارانه است؛ اما این بررسی با عینک سعید جلیلی و همفکران وی متضمن تفاوت معنادار مقیاس مجلس با معیار مردم خواهد بود.
مدیر مسئول ابتکار همچنین در تعریضی شیطنت آمیز افزوده است: " اگر این سنت( سنت دعوت و مشورت با مقامات سابق) منحصر به آقای جلیلی نباشد و شامل روسای جمهور و وزرای گذشته نیز شود حتماَ در ارتقاء کارآمدی نظام موثر و مفید خواهد بود".
در مجموع به نظر می رسد حضور رئیس سابق تیم مذاکره کننده هستهای در مجلس مجموعه ای از مطالبات در جریان اصولگرا و سلسله ای از پیشداوری ها و بدبینی ها در جناح موسوم به اصلاحات را شدت بخشیده است.
به دنبال ایجاد این فضا برخی رسانه های اصولگرا همچون خبرگزاری مهر و روزنامه جوان کوشیده اند با برجسته سازی اظهارات چهره هایی دیگر همچون دکترعلی اکبر ولایتی و علی شمخانی (دبیر شورای عالی امنیت ملی) مبنی بر تقدیر از عملکرد تیم هسته ای سابق و حقانیت مجلس در بررسی برجام، فضای مذکور را تعدیل کنند.
چهارشنبه 18 شهریور انجمن علوم سیاسی ایران با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی، میزبان نشست "اخلاق و سیاست" بود که با حضور دکتر موسی اکرمی، دکتر سید علی محمودی برگزار شد. این نشست ساعت 17 آغاز و دکتر نصیری حامد به عنوان دبیر کمیته اندیشه سیاسی انجمن علوم سیاسی ایران با بیان اینکه این اولین جلسه از سلسله جلسات اخلاق و سیاست است، ابراز امیدواری کرد که در ادامه استمرار این نشست ها را شاهد باشیم.
در ابتدای این نشست، دکتر نصیری حامد، این نکته را ذکر کرد که اگر حتی نسبت میان اخلاق و سیاست را از نوع تباین بدانیم، باز نوعی نسبت است که می تواند محل مناقشه و فحص باشد. مناظر و مکاتب مختلفی در اینباره شکل گرفته است، بسته به آن که چه نگاهی به اخلاق و نیز به سیاست افکنده اند.
با فایده گرایی فاشیسم توجیه می شود/ نمی توان با اتکای صرف به اخلاق وظیفه گرا سیاست ورزی کرد
در ادامه و بعد از مقدمه مدیر نشست، دکتر سید علی محمودی، هیئت علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه، ضمن تشکر از انجمن علوم سیاسی و بویژه کمیته اندیشه، موضوع بحث خود را «سیاست در ترازوی اخلاق؛ فایده گرایی یا وظیفه گرایی» مطرح کرد و گفت: پرسش اصلی من در این نشست از این قرار است: آیا فایده گرایی می تواند سیاست را انسانی کند؟ و پرسش دوم آن که : آیا می توان با وظیفه گرایی سیاست را سامان داد. دکتر محمودی افزود که منظور وی در اینجا سیاست به معنای واقع گرایانه آن است و مرادش از اخلاق، اخلاق هنجاری است که چهار مکتب سرآمد آن به شمار می آید: مکاتب وظیفه گرایی، فایده گرایی، فضیلت گرایی و فراطبیعت گرایی.
وی در ادامه، خاطر نشان ساخت که قصد دارد از میان این چهار مکتب، مکاتب فایده گرایی و وظیفه گرایی را مورد بررسی قرار دهد و سپس نسبت آنها با سیاست را به بحث بگذارد. وی عنوان کرد که در ادامه از این تز دفاع می کند که اخلاق «فایده-وظیفه گرا» مناسب ترین الگو برای سیاست است.
این استاد دانشگاه افزود: فایده گرایی حداقل چهار مرحله را طی کرده است. اولین مرحله، فایده گرایی کلاسیک است که بر اساس آن ما کاری را انجام می دهیم که حداکثر لذت و حداقل درد و رنج را به وجود آورد. دومین مرحله، فایده گرایی عمل نگر است؛ بر این اساس، کاری را باید بکنیم که برای همه بهترین باشد. سومین مرحله و تعریف، فایده گرایی قاعده محور است؛ یعنی باید کاری را انجام دهیم که مبتنی بر قواعد باشد. چهارمین مرحله، فایده گرایی پیامد محور است. در اینجا، بهترین پیامدها مورد تاکید است؛ یعنی از معیارهایی صحبت می کند که بهترین پیامدها را در بر داشته باشد؛ پیامدهایی چون فضیلت، معرفت، لذت، حیات و ...
دکتر محمودی چنین ادامه داد: تفسیر من از این مراحل با این پرسش شروع می شود که چه اتفاقی موجب طی این مسیر برای فایده گرایی شده است. متفکرین این مکتب دریافتند که این مکتب، استحکام کافی را ندارد و سوء استفاده هایی ممکن است از آن بشود. هر چه گذشته است، این مکتب قاعده محورتر شده و نظم بیشتری پیدا کرده است.
ممکن است امری برای کسی دردآور و برای دیگری لذت آور باشد، از این رو،بزرگان این مکتب متوجه شدند که این مکتب، مکتب کاملا معتبری نیست.آنها دریافتند اگر معیار صرفا سود باشد، می توان با این معیار، فردی را شکنجه کرد تا مثلاً اعتراف کند که یک بمب را در کجا قرار داده است.
این عضو هیئت علمی، در ادامه افزود: مکتب وظیفه گرایی، مکتب دوم است که مبتنی بر حسن و قبح عقلی است. این مکتب، صرف نظر از نتیجه و پیامدهای آن، به حسن و قبح ذاتی امور اعتقاد دارد. اخلاق در این مکتب، مشابه اخلاق معتزلی است که در برابر اخلاق اشعری قرار دارد.
وی همچمین گفت: از نظر سابقه باید گفت در قرآن و سخنان امام علی (ع) فقراتی هست که بیان گر اخلاق وظیفه گراست. کانت می گوید چنان رفتار کن که بخواهی رفتار تو به صورت قاعده کلی درآید. این سخن کانت، مشابه کلام امام علی (ع) است که «آن چه را برای خود نمی پسندی برای دیگران نپسند»
دکتر محمودی در ادامه بیان داشت که در اخلاق وظیفه گرا نه می توان ابزار شد و نه کسی را ابزار کرد.
وی با طرح این پرسش که آیا می توان این گزاره را در اخلاق فایده گرا جا داد، به نتیجه گیری بحث خود پرداخت و گفت: نکته ای که وجود دارد این که اخلاق فایده گرا از سیاست و سیاست ورزی منفک پذیر نیست. سیاست واقع گرا، بدون اخلاق فایده گرا نمی تواند کاری از پیش ببرد. نمی توان با اتکای صرف به اخلاق وظیفه گرا، حکومت و سیاست ورزی کرد. محض نمونه، برای برچیدن ظلم در جهان نمی توان بنا به وظیفه و بدون اتکا به کردار، نظر و منافع مردم، میلیاردها تومان سرمایه را از بین برد.
استاد دانشکده روابط بین الملل وزارت خارجه، نتیجه گرفت: به نظر می رسد که آمیزه ای از فایده گرایی و وظیفه گرایی لازم است. پس صرفاً هم نمی توان به فایده گرایی هم اکتفا کرد. نتیجه محمود و مطلوب در ترکیب فایده گرایی و وظیفه گرایی است و این یعنی: 1. انسان ها یا حکومت ها حق ندارند انسانی را در بند خود کنند. انسان بالاتر از همه چیز و بالاتر از حکومت است. انسان را غایت فی نفسه می دانیم و رفتارمان باید جوری باشد که بخواهیم جهانی و کلی شود. 2. سیاست گذاری، برنامه ریزی ها و کوشش ها باید در محدوده حقوق بشر باشد. اگر بنا باشد بنا به فایده همه چیز را توجیه کرد، فاشیسم هم توجیه می شود. کلام آخر این است که امیدوارم جلسات سیاست و اخلاق، تداوم یافته و این تداوم، همراه با اهمیت دادن به اخلاق و عمل به آن باشد.
اخلاق، سیاست فردی است و سیاست، اخلاق اجتماعی است/فضیلت و فایده قابل جمع هستند
در ادامه این نشست، دکتر موسی اکرمی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران، به ایراد سخنان خود پرداخت.
موسی اکرمی سخنان خود را با این نکته آغاز کرد که وظیفه گرایی و فایده گرایی قابل جمع هستند و می توان به الگویی قائل بود که محاسن هر دو را داشته باشد. وی تأکید کرد هر جا از سیاست و اخلاق سخن می گوییم همزمان بعد عملی و نظری آنها مقصود است.
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: اگر جامعه را به مثابه یک پیکر سیاسی تعریف کنیم که بتواند سامان بخش باشد، اخلاق به مثابه یک چیزی است که فرد در رابطه با خودش و در رابطه با دیگری انجام می دهد. وی لازم به تأکید دانست که اخلاق در درجه اول و نیز نزد قدما، یک جور نگرش فردی محسوب می شد، اما رفته رفته از اخلاق جامعه، اخلاق سیاسی و نظایر آن سخن به میان آمد.
دکتر اکرمی بیان داشت: نگرشی که می خواهم از آن دفاع کنم نگرش فضیلت محور است که همزمان مزایای وظیفه گرایی و فایده گرایی را دارد.
در ادامه وی یادآوری کرد: اندیشه فضیلت به سقراط برمی گردد. سقراط فلسفه را به زمین آورد و در این زمینی کردن، اخلاق را برجسته کرد. افلاطون هم اخلاق را برجسته می کند، اما آن را از سیاست جدا نمی داند. اکرمی افزود: در قیاس با سقراط و افلاطون، به طور مشخص، ارسطو با دیدگاه واقع گرایانه و ملموس به تحلیل سیاست و اخلاق پرداخته است.
موسی اکرمی در ادامه به تعریف مفهوم فضیلت پرداخت. از نظر این استاد دانشگاه، فضیلت واژه ای است که درباره هر چیزی به کار می رود؛ هر چیزی یک فضیلت دارد و صاحب یک سری فضایل است. او برای روشن شدن این نگره، گفت: یک کارد کارکردش بریدن است؛ کاردی فضیلت بیشتری دارد که برنده تر باشد. اکرمی افزود: درباره این که فضایل انسان چیست تا شایسته نام انسان باشد، سه مکتب وجود دارد: افلاطون،ارسطو و رواقیون. اینها تلاش کرده اند فضایل را نشان دهند.
اکرمی ادامه داد: وقتی کتاب اخلاق ارسطو را می خوانیم، انگار سیاست می خوانیم. او تلاش کرد میان اخلاق و سیاست پل بزند و برای این مقصود است که می گوید «اخلاق، سیاست فردی است و سیاست، اخلاق اجتماعی است.»
استاد فلسفه علم دانشگاه، عنوان داشت: تعریف ارسطو آن است که انسان حیوان سیاسی است و طبیعت سیاسی دارد، ازینرو، سیاست برای او اهمیت خاصی دارد. انسانی انسان است که مطابق طبیعتش باشد. ارسطو، ابتدا خیر را تعریف می کند به چیزهایی مانند سعادت که فی نفسه خیر هستند. او سعی می کند در کتاب سیاست و اخلاق نیکوماخوسی، نشان دهد که خیر برین و بهین در سیاست، سعادت است ودولت باید متولی سعادت مردم باشد.ارسطو می گوید سیاست برای آن است که جامعه مطلوبی به وجود بیاید که انسان در آن قادر به اخلاقی بودن باشد و بتواند فضیلت هایش را بروز داد. ارسطو، فضایل را ذاتی می داند. البته در کتاب قانون اساسی، او به نسبی بودن فضایل هم اشاره دارد.
دکتر اکرمی، افزود: اخلاق تکاملی که امروز به وجود آمده است قبول دارد که فضیلت در انسان ها ذخیره شده و نقش مثبتی در زندگی آنها داشته است. به نظر می رسد که همه مکاتب به فضیلت اعتقاد دارند؛ این که یک ویژگی هایی هستند که اگر آنها را داشته باشیم اخلاقی هستیم.
او خاطر نشان ساخت: اکنون اخلاق فضیلت در غرب آن ضعف های گذشته را ندارد. برای صحت این مدعا، رجوع کنید به آرای نوارسطوئیان یا جماعت گرایانی مانند مایکل سندل.
وی همچنین گفت: براستی چه چیزی پسندیده تر از این که ما کاری را صرفاً برای نفس اخلاقیّت آن انجام دهیم نه برای خوشامد کسی.
دکتر اکرمی با بیان این که ارسطو به درستی معتقد بود که حکومت سیاسی خوب، زمینه ساز اخلاق است، ابراز نگرانی کرد که «در جامعه امان، شعار اخلاقی زیاد سر می دهند، اما رفتار اخلاقی بسیار کم است. چون آن ساختار سیاسی که تنظیم کننده رفتار ما به عنوان شهروند باشد، وجود ندارد.»
اکرمی افزود: شاید از نخبگان بتوان این تقاضا را داشت که اگرچه جامعه سیاسی اخلاقی نداریم، تو به عنوان یک نخبه، اخلاقی رفتار کن، اما داشتن چنین تقاضایی از عوام، گزاف و نابجاست. وقتی در جامعه به گونه ای فساد فراگیر می شود که فرد حس می کند بدون فساد، شکست می خورد، این وضع به معنای یک بحران بزرگ است.
دکتر اکرمی در پایان بخش سخنان خود پس از ذکر این نکته که: وقتی شما مأخوذ به فضیلت باشید، مشمول پیامدهای خوب و سود حقیقی هم خواهید شد، از کتابی که اخیرا نوشته است خبر داد. وی در این باره گفت: کتابی نوشته ام تحت عنوان «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان». در این کتاب، قانون اساسی «زمینشهر» یا ژئوپلیس را طراحی کرده ام و از درهم تنیدگی سیاست و اخلاق دفاع کرده ام.
گزارشگر: محسن سلگی(دبیر اجرایی کمیته اندیشه سیاسی)
به همت انجمن علوم سیاسی ایران و با همکاری کارگروه علوم سیاسی خانه اندیشمندان علوم انسانی، نشست نقد و بررسی کتاب تامس نیگل با عنوان "جانبداری و برابری" با حضور دکتر مرشدی زاد، دکتر غلامرضا کاشی، دکتر سید رضا موسوی و دکتر جواد حیدری مترجم کتاب، در روز چهارشنبه 11 شهریور، ساعت 17 درخانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
در این نشست، ابتدا دکتر علی مرشدی زاد عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد در مقام مدیر نشست ضمن معرفی اساتید، به بیوگرافی تامس نیگل پرداخته و بر این نکته انگشت تأکید نهاد که نیگل فیلسوفی جامع است که در اکثر زمینه ها مانند فلسفه علم، فلسفه ذهن، دین، فلسفه سیاسی و غیره صاحب نظر است. وی در ادامه از دکتر جواد حیدری به عنوان مترجم کتابهای نیگل در ایران، خواستند تا در مورد کتاب توضیحاتی را ارائه دهند.
دکتر جواد حیدری صحبت خود را با معرفی نیگل آغاز کرده و گفت: کمتر فیلسوفی در قرن بیستم را می شناسیم که در اکثر شاخه های فلسفه صاحب نظر باشد. از سوی دیگر ایشان اخلاق را به یک رشته مستقل تبدیل کرده اند. یعنی این نیگل بود که اخلاق را به علم تبدیل کرد.
دکتر جواد حیدری به عنوان مترجم این کتاب، علاوه بر اینکه نشان داده است که حرفهای تکاملیها در حوزهی خودشان قابلقبول و مسموع نیست و نمیشود از صدق نظریات تکاملیها دفاع کرد، آثار و نتایج روانی بسیار مثبتی هم در پی دارد.
ایشان در ادامه افزوند: میزان واکنشهایی که این کتاب برانگیخته بسیار تعجبآور بوده است.
در ادامه ، دکتر حیدری خاطرنشان ساختند نیگل تنها کسی است که 80 ریویو منتشر کرده است، یعنی 80 کتاب را مورد نقد و برسی قرار داده است و این نشان از آن دارد که نیگل به خوبی افکار و آثار دیگران را می خواند و نسبت به آن چه پیش از خود بوده و اکنون هست، بی تفاوت نیست.
در حوزه عملی هم نیگل نشان داد که بشر تعارضاتی دارد که لاینحل باقی خواهد ماند. برای مثال مارکسیسم و سرمایه داری هر دو خواستند تعارضات را حل کنند، اما شکست خوردند.
عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد، اذعان کرد هسته اصلی کتاب، تعارض منافع و ارزشها را مورد بررسی قرار می دهد. نیگل معتقد است چهار چیز منافع ما را نابرابر و متعارض می کند، اولی تبعیض است؛ تبعیض دلبخواهانه است و مبنای عقلانی ندارد. دومین عامل، طبقه است؛ انسانها دوست دارند ثروتشان در خانواده خودشان منتقل شود. استعداد، سومین عامل نابرابری است؛ برخی استعدادشان باب بازار است و ثروتمند می شوند و برخی ندارند و این نمونه ای از تفاوت استعدادهاست. کوشش، چهارمین و آخرین عامل نابرابری است. نیگل معتقد است که طبقه و استعداد عامل های بیرونی هستند، یعنی خارج از قلمرو اختیار فرد هستند، اما تبعیض و کوشش عوامل دورنی هستند. نیگل در ادامه اضافه می کند که گاهی تبعیض با طبقه ازدواج می کند و این بدترین و ظالمانه ترین توع پیوند است.
یکی از اصلیترین ایده های نیگل آن است که میان برابری و جانبداری تعارض وجود دارد. به عقیده او، بیطرفی بهترین راه حل برای این تعارض است. از سویی دیگر، نیگل اضافه می کند که بیطرفی در ارزشها ممکن نیست. او در نهایت کتاب جانبداری و برابری با لحنی نومیدانه می گوید تا بین نگاه از پایین و و از بالا تعارض وجود دارد، مشکلات جامعه انسانی حل نمی شود.
پیش از آغاز سخنان دکتر کاشی، مجری جلسه، دکتر مرشدی زاد، گفت که جمع بندی اش از سخنان دکتر حیدری آن است که نیگل می خواهد میان ذهن- عین و آزادی-عدالت که نتیجه اش رسیدن به دوگانه خودگزینی و دیگر گزینی است، تفاهم ایجاد کند.
دکتر کاشی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به ایده اصلی کتاب اذعان داشت: نیگل فقط به نحوی فلسفهورزی نمیکند که ارتباط فلسفه را با مسائلی که ما در زندگیمان با آن مواجه هستیم وضوح ببخشد، بلکه به شیوهای مینویسد که خواننده را بهعنوان همسفر فلسفی، به گونهای، درگیر بحث کند. او میکوشد تا به لحاظ عقلانی طرح کلی یک مسأله را به خواننده بفهماند و آنگاه تبیین کند که چگونه شخص میتواند کورمال کورمال به سمتوسوی یک راه حل پیش برود. او از ارائه راهحل شخصی و ترجیحی خودش برای یک مسأله در برابر سایر راهحلهای پیشنهادی محتاط است. به عقیده دکتر کاشی، نیگل وقتی دربارهی این موضوعات قلم میزند از خطر ابهام بهخوبی آگاه هست.
دکتر کاشی تصریح کرد: به عقیده نیگل، اشخاص، صاحبانِ فکر و عمل هستند؛ آنها در جهانی زندگی میکنند که فهم علمی، بسیار موفق از کار درآمده است. اشخاص، بهعنوان فاعل، در خصوص جهان و عملشان در آن، منظر بسیار خاصی دارند: این منظر، منظر ذهنی خوانده میشود. همچنین اشخاص میتوانند از این منظر ذهنی فراتر روند و درباب جهان و رفتارشان به طرز بیطرفانه بیاندیشند.
غلامرضاکاشی در پایان افزود: رویکرد نیگل به این مسائل، حل جدی آنهاست و نه اولویت بخشیدن به یکی از منظرها. آن چیزی که او در طلب آن است نوعی سازگاری است و میخواهد این سازگاری مورد تصدیق هر کدام از خوانندگان کتابش باشد. او بر آن است بفهمد که چگونه امر عینی و امر ذهنی با یکدیگر رقابت میکنند و نیز میخواهد تبیین کند که چگونه این دو امر به یک جهاننگری واحد منجر میشود.
پس از اتمام سخنان دکتر کاشی، دکتر سید رضا موسوی در این نشست با تمجید از ترجمه صورت گرفته توسط دکتر حیدری، اما از کمبود پاورقی ها در کتاب انتقاد کرد، چراکه به نظر وی این امر می توانست به فهم بسیاری مفاهیمی ناآشنا برای مخاطب ناآشنا با نیگل کمک کند.
موسوی در ادامه نیگل را بیطرف خواند که توانسته سنت بیطرفی -که راولز، استاد نیگل، مؤسس آن است- را ادامه دهد. او بر این نکته انگشت تأکید نهاد که البته نیگل در عین دفاع از بیطرفی اما تصریح می کند که بسیاری اوقات بطرفی به نتایج بیطرفانه ختم و منجر نمی شود. دکتر موسوی در ادامه مباحث خود، نیگل را یک برابری طلب خواند که نمی توان وی را در قالب جماعت گرایی یا آزادی خواهی نهاد. ایشان همیچنین به مبحث تعارض میان مشروعیت و ثبات در عالم سیاست از نگاه نیگل پرداخت و بحث خویش را به پایان رساند.
در پایان و در بخش کامنت، دکتر محسن سلگی، این مساله را طرح کرد که در خوانش از نیگل باید میان نگاه روانشناساانه یا عاطفی- اخلاقی و نگاه عقلی-شناختی تمایز نهاد. وی محض نمونه، به دیدگاه مصطفی ملکیان اشاره کرد که در تفسیر دیگرگزینی و نگاه از بالا که توسط نیگل مطرح می شود، می گوید که انسان های سنتی کمتر نگاه از بالا و دیگرگزینانه داشته اند، زیرا کمتر تردید می کرده اند و بیشتر اهل یقین بوده اند؛ یعنی کمتر می توانسته اند بیرون از خویش بایستند و خود و دیگران را بنگرند. وی این نگاه را نسبت دادن وضعیتی عقلانی به نیگل تعبیر کرد، حال آن که به نظر او، نیگل، نگاهی اخلاقی-عاطفی دارد.
وی درادامه متعلق اخلاق را احساسات و عواطف و وجدان دانست و هرگونه نسبت دادن عقلانیت به پروژه نیگل را خطا دانست. وی ادامه داد نیگل، نگاهی اخلاقی و عاطفی دارد و بحث او درباره دیگرگزینی، عمدتاً اخلاقی است. او این گزاره ملکیان را که انسان سنتی کمتر می توانسته دیگرگزین باشد را از حیث وجه شناختی-عقلانی درباره انسان سنتی درست دانست و گفت که انسان سنتی در وجه عاطفی و اخلاقی به مراتب دیگرگزین تر و ایثارگرتر از انسان مدرن بوده است.
جلسه با پرسش و پاسخ علاقمندان حاضر در جلسه به پایان رسید
لایک داشت این جمله